درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش امدین امیدوارم بازدید خوبی داشته باشین.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان
تحقیق و مقاله
webloglovely11@yahoo.com




در لغت نفس با روح به يك معنا گرفته شده،ولي براي آن دو معاني ديگر گفته اند.
نفس به معاني: روح، چشم زخم، خون، جسم(بدن)، شخص انسان، عظمت و مردانگي آمده است.
روح به معاني: وسيلة حيات و زنده ماندن، نفس، لطيف، وحي، ملاك، حكم الله و روح القدس آمده است.
ابوعلي سينا گويد: خداوند مردم را از گرد آمدن سه چيز آفريد: يكي تن كه او را به تازي بدن يا جسد خوانند و ديگري جان كه آن را روح خوانند و سوم روان كه آن را نفس خوانند. غزالي گويد: روح همان خود تو و حقيقت تو مي باشد. همان چيزي كه از هر چيز بر تو پنهان تر و تو به آن ناآگاه تري. روح تو همان بُعد ويژة انساني است كه منسوب به خدا است، چنان كه فرموده است: قل الروح من امر ربّي؛ بگو روح از امر پروردگارم است، و نفختُ فيه من روحي؛ از روح خود در آدم دميدم. البته اين روح غير از آن روح جسماني لطيف است كه منشأ آن قلب است و در سراسر اجزاي بدن ميان رگ ها منتشر است و حامل نيروي حسّ و حركت مي باشد. اين روح به انسان اختصاص ندارد، بلكه انسان در اين جهت با ديگر حيوانات شريك است. اين روح به واسطة مرگ نابود مي شود، زيرا عبارت است از بخاري كه اعتدال آن بر اثر اعتدال و انسجام اخلاط و عناصر مزاج است. چون انسجام به پراكندگي گراييد، بخار منعدم مي شود، مانند چراغ كه روغنش به اتمام مي رسد و خاموش مي شود. اين روح بار امانت و معرفت را نتواند حمل كند و آن روح كه حامل بار امانت و معرفت است، روح ويژة انسان است.
وي مي گويد: روح فناپذير و مردني نيست، بلكه به مرگ بدن حال او به حال ديگر تبديل مي شود.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود:روح نكتة لطيفي و لمحة شريف است كه حكايت از خلقت و عظمت خالق دارد. آن را از خزائن ملكش به اين عالم آورده، پس آن وديعه و امانتي الهي است. ابوعلي سينا اين كلام را به شعر در آورده است:
هبطت اليك من المحلّ الارفع أنفت فما الفت فلمّا آنست ورقاء ذات تعزز و ترفّع كرهت مفارقه الديار البلقع
حقيقت و كنه روح بر همگان نامعلوم است و بزرگان اهل تحقيق به عجز خود در اين باره معتقدند و آية يسئلونك عن الروح...؛ از تو دربارة روح سؤال مي كنند، بگو: روح از امر پروردگارم است و اطلاعات كمي نسبت به آن داده شده ايد. بيانگر اين حقيقت است.
امام صادق(ع) فرمود: روح را نتوان به سنگيني و سبكي توصيف كرد. روح جسمي رقيق است كه قالبي تيره بر آن پوشانيده شده است. از او پرسيدند: آيا بعد از مردن، روح از بين مي رود؟ فرمود: خير، باقي مي ماند.
نفس داراي معاني مختلفي است. از انسان يا حيوان، نفس تعبير مي شود، چون داراي حساسيّت و درّاكيّت است. احتمال دارد چون انسان و حيوان تنفّس مي كنند، از آن ها به نفس تعبير شود. احتمال دارد چون انسان داراي ارزش و نفاست است، چون روح، شريفترين جزء انسان و حيوان است،اين كلمه بر انسان و حيوان اطلاق شود.
نفس در قرآن به اعتبار صفات مختلفي كه در آن است، به پنج مرتبه تقسيم شده است:
1_ نفس امّاره و آن نفسي است كه به خوي ملكوتي تهذيب نگشته، به هواي خود به پيش مي رود.
2_ نفس لوامه كه مدام خود را به كوتاهي در انجام وظائف ملامت و سرزنش كند، هر چند به نيكي كوشا باشد.
3_ نفس مطمئنّه نفسي است كه از اضطراب شك به آرامش يقين گراييده و از هر بيم و هراسي ايمن است.
4_ نفس راضيه بدانچه بر او بگذرد خشنود است.
5_ نفس مرضيه كه خدا از او راضي باشد.
از كميل بن زياد نقل شده: علي(ع) عرض كردم: يا اميرالمؤمنين! نفسم را برايم تعريف كن! فرمود:كدام نفست را؟ گفتم مگر چند نفس داريم؟ فرمود: اي كميل! چهار نفس است: نفس نامية نباتيه، حسيّة حيوانيه،ناطقة قدسيه كه ويژة انسان است و مدار تكاليف الهي است و كلية الهيه كه خاص انبيا و اولياي الهي است.



یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:نفس,روح,تفاوت نفس با روح,تحقیق و مقاله, :: 13:31 ::  نويسنده : فاطمه زاهدی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد